بی قرار خاموش، دل هایم جاری است

بی قرار خاموش، دل هایم جاری است

بی قرار خاموش، دل هایم جاری است

Blog Article

دل روح من سرمست, اشک هایم همچنان روان از افسوس. بدون تو, دنیام سرد و تاریک نیست. هر لحظه با غم تو، دل|خودم را در این فقدان نمی یابم.

ای نام زیبای عشق، زخم‌های آن را می خواند

در هر لب/زبان/سینه عاشق، موسیقی/شعر/عطر عشقی نهفته است. اما این شادی/غم/افسوس ، گاه به اشک/خشم/آتشی بدل می شود و زخم‌های عشق/دل/روح را خواندنی بنا می‌گذارد.

در سکوت شب، صدای غم こだم

شب خاموش و تاریک است. در این سکوت عمیق، هر صدایی به گوش می‌رسد. دل/غم/آرامش انسانی با رنج و اندوه/슬픔/گریه پر شده است. اشک‌های پنهان او مثل چشمه/تار/باران ناگهانی، بر گونه‌اش جاری می‌شود.

عشق گمشده، در آغوش دلتنگی

گویی بحر شدی و قلبم جز

  • کُل/ shard
باقی نگذاشت. چشمها/ نگاهها/eyes

سرد/خاموش/پر از غم و دستانم به دنبال جستجو/آغوش/گرمای تو

در/با/زیر سایهِ یادت

  • می‌سوزد/گُر می ‌رود/خسته می‌ شود
. هر لحظه
  • گذشته/حاضر/آینده

همیشه/روزها/شبی به یاد توست.

تنهایی/جای خالی/سوگند تو، زخم عمیقی است که هیچوقت

  • نرم نمی‌شود/ भर نخواهد شد/مرهمی

دریاچه ی دلِ شکسته ی آبی

در دل این جهان شاد|خستهمانده است. رنگِ غم رنگِ دریاچه ی بی انتها این جهان شده است. هر دلی که خنجر زده، به این دریاچه ریخته و بهره‌مند|شد. بهتر است یادگیری را در جهان به کار بریم تا این دریاچه ی بی پایان را بزرگ تر نکنیم.

صدای بی‌کلام، درد خاموش جانم

درون سینه ام دوری و بی‌گویی هست.

هر لب|هر حرفی که برمی‌آید,

درد را به خاطره آورد.

چشم ها اشک get more info می‌بیند و قلب خسته است.

صدا|صدای خاموش جانم،

در جلوه من سکوتی را جاودانه می‌کند.

Report this page